محل تبلیغات شما

یک نه ! دو سه سایه ، نمی دانم که هستند
بر پلّه هـا ، آرام – دور از هـم – نشستند

یک کودک خنـدان ، که چشمـان سیاهش
از تیـــره ی خورشیــد های دور دستند

هی می نویسد، زنـدگی یک شعر زیباست
که شــاعرانش مــاه و گل را می پرستند

یک پله بـــالاتر – کـه چشمان مرا یافت
دانست اینــها حــرفهایی کــهنه هستند

کودک ، روی من پا نهاد و پیر شد ، بعـد
یک باره ، بـاهم پله ها در هم شکستنــد

سایه‌ی پشت پرده_غزلی از استاد آرش آذرپیک

غزلی از استاد آرش آذرپیک

فرامتنی از استاد آرش آذرپیک

، ,– ,یک ,پله ,حــرفهایی ,کــهنه ,حــرفهایی کــهنه ,اینــها حــرفهایی ,یافتدانست اینــها ,کــهنه هستندکودک ,هستندکودک ،

مشخصات

تبلیغات

محل تبلیغات شما

آخرین ارسال ها

برترین جستجو ها

آخرین جستجو ها